ویتامین ها و مکمل های غذائی

گزیده ای از نرم افزار دایره المعارف سلامت با طبیعت

ویتامین ها و مکمل های غذائی

گزیده ای از نرم افزار دایره المعارف سلامت با طبیعت

گیاه داروئی بارزد

    منبع : بخش مفردات نرم افزار نسخه خطی قرابادین کبیر عقیلی خراسانی

تهیه کننده : مهندس سید رحمت الله انصاری

 

(Gal banum    ) بارزد ـ باریجه


        بمعنی بیرزد است و آن صمغی باشد مانند مصطکی و بعربی قِنّه خوانند. دو درم آنرا بآب بنوشند بواسیر را سود دارد. (برهان ) (آنندراج ). تره ای است چون اسپرغم که اطبا بادرونه نویسند و آنرا از ادویه طبی نامند و بادرنجویه نیز گویندش . (اوبهی ). صمغ درختی است در شام . صمغدرخت ماطونیون است . صمغی که پیرزد نیز گویند و حسن لبه . (ناظم الاطباء). لغت فارسی است بعربی قنه و بترکی قاسنی گویند. (از تحفه حکیم مومن ). بریزه . صمغ محلل که در طب بکار است . (دِمزن ). صاحب ذخیره گوید: کمافیطوس ، گفته اند برگ و شاخ درخت بارزد است . (ذخیره خوارزمشاهی ). صمغ گیاه راب یعنی کماه است . (از ذخیره خوارزمشاهی ). بعربی قنه و بیونانی خلبانی و بترکی قاسنی و بهندی بربجا و بلغتی کنده بهروزه نامند و باین نام معروف است . ماهیت آن : صمغ نباتی است ، برگ آن شبیه ببرگ چنار مشابه نبات سکبینج و ساق آن باریکتر از آن و سفید مایل بزردی و شبیه بکندر بهتر از سرخ و زرد آن است و ثقیل الوزن و آنچه به تحقیق پیوسته و دیده شده لبن درختی است عظیم بقدر سرو، که تنه آنرا بتیشه و غیر آن جابجا خراشیده از آن تراوش مینماید و برمی آید و مانند لبن بلسان که دهن بلسان نامند می باشد. در اول سفیدرنگ اندک رقیق ولیکن نه به رقت دهن بلسان و بتدریج منجمد و زردرنگ پس زرد تیره پس سرخ و اندک خشک و صلب مانند کندر میگردد و چون بر آتش گذارند گداخته میگردد و تازه آن زردتر و رقیقتر و کهنه آن دیرتر و غلیظتر میباشد و در بنگاله از کوهستان مورنگ بسیار می آورند و بقیمت ارزان میفروشند... و گفته اند سه نوع میباشد یکی سبک بسیار سفید و خشک و یکی کثیف صلب زرد سنگین و سوم زردرنگ نرم صافی بسیار تندبو و این بهترین همه انواع است . (از مخزن الادویه ص 129). مولف اختیارات بدیعی آرد: قنه است بپارسی بیزد (بیرزد) و بشیرازی پرز خوانند و آن سه نوعست برّی و بحری و جبلی و گویند دونوع است یکی سفید سبک و آن خشک بود و یکی نرم بود وزردرنگ مانند عسل صافی تیزبوی و این نوع بهتر بود وطبیعت آن گرم است در سیم و خشک است در دویم و گویندتر است جهت عرقالنسا و نقرس بغایت مفید بود. مقدار دو درم چون زن بخود برگیرد و در شیب خود نیز بخور کند حیض براند و بچه بیندازد و چون با شراب و مر صافی بیاشامند بچه مرده بیندازد و دفع زهرها بکند خواه مار و خواه عقرب ، و اگر دو درم بآب بیاشامند بواسیر ببرد و چون سه نوبت بیاشامند دیگر هرگز عود نکند البته . رازی گوید محرورمزاج نشاید که استعمال کند و شیخ الرئیس گوید سودمند بود جهت صداع سرد و درد گوش که از سردی بود و ورم آن تحلیل یابد بی اذیتی و جهت جرب چشم نافع بود. رازی گوید محلل ریاح و منبت لحم بود. و شیخ الرئیس گوید مفسد لحم بود و اگر حل کنند بعسل و لعق کنند سده گرده بگشاید و سنگ بریزاند و زائیدن را آسان کند اما مضر بود بسر و مصلح آن آشق است . و جالینوس گوید بدل آن دو وزن آن سکبینج است و اسحاقبن عمران گوید بدل آن بوزن آن سکبینج است و نیم وزن آن جاوشیر است . واللّه اعلم  رجوع به اختیارات بدیعی ، تحفه حکیم مومن ، تذکره داود ضریرانطاکی ، بحر الجواهرو ترجمه فرانسه ابن بیطار ج 1 ص 201 و بیرزد شود

خواص درمانی بارزد

برای دردهای پشت و رحم و برای گوشت تازه اوردن اگر بارزد را در گلاب بر روی آتش خل کرده و غلیظ کنند و بر پارچه ای ابریشمی بمالند و بروی پشت گذارند و صبر کنند تا خود را ول کند برای دردهای پشت مفید است و نیز اگر آن را بر عانه ببندند برای دردهای رحم مفید است و نیز خاصیت گوشت آوری دارد

گیاهان دارویی : بارزد

 

قسمت مورد استفاده : ترشحات صمغی شکل گیاه

خواص درمانی : به تنهایی: ۱٫ مفتّح ۲٫ محلّل ۳٫ ملیّن ۴٫ مدرّ حیض ۴٫ مسقط جنین با عسل: ۱٫مفتّت حصاه ۲٫ مفتّح سدّه گرده ۳٫ تریاق سمومات ۴٫ جاذب ۱٫ جهت عسرالنّفس ۲٫ سرفه کهنه ۳٫ ربو ۴٫ اختناق رحم ۵٫ بواسیر ۶٫ علل بلغمی ۷٫ ضعف معده و جگر ۸٫ اعیاء ۹٫ گذاشتن او بر دندان کرم خورده جهت رفع درد آن ۱۰٫ بخورش جهت اختناق رحم دارای اثرات محرک، خلط آور و vulnerary می باشد. در مطالعات in vitro یک اثر ضد میکروبی دیده شده است. موارد مصرف آن بیشتر به صورت خوراکی در مشکلات هضم و نفخ و به صورت خارجی در درمان زخم ها به کار می رود که البته هیچکدام ثابت شده نیستن

 غباریه . عنب الدب . مردار آغاجی . برگک . بارشین . نام درختی است کوهی که میوه آن را غباریة و عنب الدب گویند. شبیه است به کنار. (برهان ) (آنندراج ). در تحفه حکیم مومن ذیل غابش آرد: بفتح غین و تشدید باء اسم عنب الدب است . و ذیل عنب الدب آرد: به ترکی مردار آغاجی گویند، درخت کوهی است نر و ماده میباشد. نر او بقدر قامتی و شاخهای او بسیار مایل به زمین و چتری و بی خار و برگش مثل برگ انار و مایل به پهنی و نرم و ثمرش بقدر کنار و خوشه دار و مثل کاکنج سرخ و در جوف او چهار پنج عدد دانه کوچک و طعم او با شیرینی قلیلی و تلخی و با لزوجت و قیض و گلش زرد مایل به سبزی و از جنس زعرور است . در آخر اول سرد و خشک و رافع نفث الدم و بیخش مایل به سرخی و بسیار مخفف و جاذب ومحلل اورام است و بیطاران پوست او را در ورم دواب میگذرانند تا چرک آورده به شود و ماده او را برگ درشت تر و شبیه به برگ شمشاد و از آن کوچکتر و غیر چتری و بیخ او عود بری است و سایر اجزای او باسمیت است و در بلاد کرمان و شیراز و لرستان کثرالوجود است و برگک نامند و برگ او مسکر است . بخلاف بیخ آن - انتهی . و در اختیارات بدیعی ذیل غباریة آرد: عنب الدب است و ذیل عنب الدب آرد: درخت کوهی است و آن را غابش خوانند و ثمر وی بمقدار کناری کوچک بود سرخ رنگ و در اندرون وی دانه کوچک چهار و پنج بود و طعم وی قابض بود و ثمروی شیرین بود که اندک تلخی داشته باشد و لزوجت و قبضی نیز و از خشک وی سویق سازند. نافع بود جهت اسهال کهن و گل وی مانند گل حنا سرخ بود اما کوچکتر بود و لون او میان زردی و سبزی بود و ثمر وی نفث دم را نافع بود - انتهی . و در مخزن الادویة ذیل عنب الدب آرد: به ترکی مردار آغاجی و بارشین نیز گویند و درخت آن را غایش (کذا) نامند. درختی است کوهی نر و ماده میباشد نر آن بقدر قامتی و شاخهای آن بسیار و مایل بر زمین و چتری و بیخار و برگ آن مانند برگ انار و مایل به پهنی و نرم و ثمر آن خوشه دارد و بقدر کناری کوچک ومانند کاکنج سرخ و در جوف آن چهار پنج عدد دانه کوچک و طعم آن با اندک شیرینی و تلخی و لزوجت و قبض کمی و گل آن زرد مایل بسبزی شبیه به گل حنا و باریکتر از آن ; و بغدادی نوشته : نوعی از زعرور جبلی است و بیخ آن مایل به سرخی ، طبیعت آن سرد و خشک در اول ... ثمر آن جهت نفث الدم نافع و سویق خشک آن حابس اسهال کهنه و بیخ آن بسیار مجفف و جاذب و محلل اورام و بیطاران پوست آن را بر اورام دواب ضماد مینمایند تا چرک آورده به شود و ماده آن را برگ بزرگتر از نر و شبیه به برگ شمشاد و از آن کوچکتر و غیر چتری و بیخ آن عود بری است و سایر اجزای آن باسمیت و در بلاد کرمان و شیراز کثرالوجود و آن را برگک نامند و برگ آن مسکر است بخلاف بیخ آن - انتهی . و ابن البیطار در مفردات ذیل عنب الدب آرد: قال کتاب الرحلة هو اسم لشجرة جبلیة کثیراً ماتنبت عندالصخور و علیها و تسمیها العجم غابش بالغین المعجمة و الباء بواحدة مفتوحة مشددة قبلهاالف و بعدها شین معجمة، و بالاسم الاول وقعت عند جالینوس فی کتاب المیامن تکون فی منتها متروحة علی قدر القاقه تحیل علی الارض میلا کثیراً و یلصق بعضها علی الحجارة و فیها اعوجاج و غصونها صالسة لشکل غیر مشوکة ورقها رمانی الشکل صغیر مفلطح فی مشابهة ورق الرجلة و ثمرها علی قدرالمتوسط من النبق احمر ملیح الحمة و داخله عجم صغیر اربع او خمس و طعمه قابض و طعم الثمر حلو بیسیر مرارة یخالطه لزوجة و قبض یسیرو ینبت بالاندلس ایضاً بالجبال کاغرناطة و جیان و رندة یوکل غضا و یتخذ من یابسه سویق و نافع من الاسهال المزمن وزهرها فیه مشابهة من زهرالحنی الا انه ادق و لونه مابین الصفرة و الخضرة اذا سقط خلفه الثمر علی الصفة التی و صفناها عناقید تتعلق من معالیق صغار، و هی مما ینبت بجبال رندة بمقربة من عین شبیلة و بجبال غرناطة بمقربة من الکنیسة. قال جالینوس فی المیامن عن اسقلبیادس انه یکون فی نیطش و هو ثمر نبات منخفض شبیه بما یکون بین الشجر و الحشیش و ورقه بورق النبات الذی یقال له قاتل ابیه و یحمل ثمراً مدورا احمر فی طعمه قبض یقع فی الادویة النافعة من نفث الدم - انتهی .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد